این نقطه از زمین همه را مست میکند...

     بسم الله...
   لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید (ابراهیم-۷)
آقا جان ممنونتیم که ما رو طلبیدی به محضرت...
این بار یک سوم کدرشته را دریافتی؛ به امید طلبیدن همگی مان...
زبان حال رفته و نرفته مون:

من کربلا دیده ام و درک میکنم               این روزها ضریح قدیمی چه میکشد...

          (یا زهرای اطهر)

شکر نعمت نعمتت افزون کند/کفر...

بسم الله الرحمن الرحیم
 
     با خودم داشتم فکر می کردم که "پیچاندن" کلاس! آن هم در آغاز ترم چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد که به این عکس تکاندهنده برخورد کردم... شما را هم میهمان می کنم.
 


غزه آغاز ترم تحصیلی قبل...

          (یاعلی)

تقریبا بدون شرح...

بیاییم امشب برای حضرت آقایمان دعا کنیم...
     (یاعلی)

کشکول

     بسم الله الرحمن الرحیم

۱) وصیت نامه آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی:
با دست خالی و امید به مغفرت و فضل و رحمت الهی می‌روم و همه را به خداوند متعال و غفور و رحیم می‌سپارم.
۲)
دین هجرت است و معنای دین داری هم عدم تعلق به امور مادی و دنیایی است.
۳) در محضر حافظ:

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

الباقی کشکول در ادامه مطلب...
     (یاعلی)

ادامه نوشته

به بهانه ولی نعمتمان...

          بسم الله الرحمن الرحیم

شیخ مفید (اعلی الله مقامه) پیام جامع و آموزنده‌ای را از امام رضا(علیه آلاف التحیة و الثناء) در کتاب خویش آورده که این پیام به وسیله حضرت عبدالعظیم(ع) به شیعیان و دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است. حقا تکاندهنده است دوستان...
«ای عبدالعظیم از سوی من به یارانم سلام برسان و به ایشان بگو که شیطان را به خود راه ندهند و به آنان فرمان ده به راستی در گفتار و ادای امانت و آنها را فرمان ده در آنچه به کارشان نمی‌آید، خاموشی ورزند و ستیزه‌جویی کنار نهند و به یکدیگر روی آورند و به دیدار هم روند که موجب نزدیک شدن به من است و به در افتادن با یکدیگر خود را مشغول نسازند که من با خود عهد کرده‌ام هر که چنین کند و یاری از یاران مرا به خشم آورد از خدا بخواهم در دنیا سخت‌ترین عذاب را بدو رساند و در آخرت در شمار زیانکاران باشد و ایشان را آگاه ساز که خداوند نیکوکار آنها را خواهد بخشید و از بدکارشان در خواهد گذشت مگر کسی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او به دل گیرد که اگر چنین کند خداوند او را نبخشاید تا از این اندیشه بد باز نگردد، اگر بازگشت (چه بهتر) و گرنه روح ایمان از دلش رخت بر بندد و از ولایت من بیرون رود و او را از ولایت ما بهره‌ای نخواهد بود و از این سرنوشت بد به خدا پناه می‌برم.»

     (یاعلی)

مدرسه نور ما رفت، صفای شبهای قدر ما رفت...

 

لینک جهت دانلود
پوسترهای حدیثی زیبا و راهگشای امروز ما از
استاد اخلاق حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
http://s2.picofile.com/file/7605707311/Agha_Mojtaba_FarsNews_com.rar.html

به بهانه روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت

۹دي يعني
۱نفري كه سوار قطار انقلاب شد
مي ارزد به
چند نفري كه به خواست خود
از آن پياده شدند...
ماه صفر نبود جشن مفصلي مي گرفتيم
     (ياعلي)

بلایی که بر سر دانشجویان در دوره های موسوم به "غربشناسی" می آید...

 

رمز مطلب: شماره اتاق سرپرستی! ! !

ادامه نوشته

م ص ر!

مصر
امروز
۱۴ اسفند
دیروز
شکر که ما امام داشتیم
و داریم
کاش آنان امام داشتند
که دارند
کاش گردن می سپردند
کاش پدرانشان گردن می سپردند.

دردنامه ای (شاید هم پندنامه ای) از هزار و شصت و اندی روز...

بسم الله الرحمن الرحیم

     امشب تعقیبات نماز را با شتاب بیشتری گفتم و زودتر از هر شب از سر سجاده برخاستم. انگار فکری در همه سکنات و رکعات ذهنم را به خود مشغول کرده بود؛ چطور برایتان بگویم؟ نکند قالب نوشتار نتواند مرا کمک کند در بیان مفاهیمی که... أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، شیطان است دیگر کارش وسوسه است و ابزارش تسویف! "یامستعان" با یاد و نام تو...
آن فکر چیزی بود با عنوان "احساس مسئولیت". شاید هم انتقال تجربه؛ ولی نه از آن دسته تجربیاتی که سهل باشد و هر کسی بتواند در پیچ و خم صعب آن "سلیم" بماند. اشتباه نکنید نمی خواهم پله های منبر را بالا بروم و برای شما از فضایل و رذایل اخلاقی بگویم و طرق نیل به "قلب سلیم" را، که می خواهم این بار از "فکر و اندیشه" صحیح سخن بگویم، اما چگونه؟

* * * * *

     در زندگی روزمره انسان گه گاه رفتارهایی را از خود بروز می دهد که دیگران چنین تصور کنند که عجب فلانی چقدر بیسار است و خلاصه برای خود به به و چه چه اغیار را بخرد؛ مثلا شخصی را تصور کنید که آه در بساط ندارد، اما دائما وعده های چنین و چنان می دهد که یکی نداند گمان می برد پدرخوانده سیندرلاست!! کباب غاز را که دیگر همه مان در یاد داریم، تصدی وزارت داخله...
این در ساحت مردمان عادی و عوام الناس است؛ در بین برخی حوزوی ها و دانشگاهیان نیز بعضا دیده می شود که این مطلب تبدیل به رویه ای علمی شده است؛ صدافسوس...(یک وقت چنین تصور نشود که در دانشگاه و حوزه مرد عامی پیدا نمی شود و بحمدلله همگی در اینجاها خاص الخاص اند!) حوزه را که ما متأسفانه (شاید هم خوشبختانه) خیلی ندیده ایم، اما دانشگاه را که درک کرده ایم به کرات این معضل را لمس نموده ایم. چه معضلی؟

* * * * *

     به نظر شما اینکه من می توانم تمام چیزهایی را که در هستی و در این عالم مشاهده می کنم از منظر کج بودن و یا صاف و مستقیم بودن(ناظر به جهت) و... بررسی کنم، آیا به دردی هم می خورد و آیا ثمره ای دارد؟ حال اگر من همین موضوع را با آب و تاب برای شما تحلیلی بیان کنم و از آن یک نتیجه به زعم خود عمیقی بگیرم، آیا بی ثمر بودن آن تفاوتی می کند و این بار کلام من نغز و پرمغز می شود؟! تصور کنید اگر این بار من بیایم و یک تاریخچه نسبتا مفصلی از کجی و راستی اشیاء در طول تاریخ برایتان بگویم، آیا صورت مسأله عوض می شود؟!! نمی دانم ذهنتان کجا رفته و متبادر چه امری گشته است، ولی امیدوارم غرض بنده رو از گذاشتن این پست - با این موضوع که هنوز برای خودم مبهم است(چه رسد به شما!) - دریافته باشید.
برادران عزیز همچنانکه بنده و شما می توانیم انتهای مصراع های فرد یک غزل عبارت "از جلو" و انتهای مصراع های زوج آن عبارت "از عقب" را بگذاریم تا در درون احساس سرمستی و نشاط زایدالوصف بکنیم و قهقهه مان به آسمان بلند باشد که عجب کذا و کذا...؛ همچنین می توانیم برای ارضای نیاز بعد علمی خویش و البته با چاشنی خوشایند دیگران، تمامی مفاهیم(اعم از محسوسات و معقولات) و حوادث و رخ دادها را در طول تاریخ در دستگاه ذهنی خود از حیث اینکه آیا امری است مربوط به "سنت یا تجدد" بررسی بکنیم و خویشتن به اتفاق محدود جماعتی - عادتا کم مطالعه و البته احساسی - توهم بزنیم که عجب دست مادرم درد نکناد با چنین تربیت فرزندی که تا این حد مسائل را زیر ذره بین برده و چنین عمق نگاه و اندیشه ای دارد...!!! عمقی که از درک ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین مفاهیم مرتبط با مسأله "عقلانیت اسلامی" عاجز است...! از فهم نظام سازی اسلامی عاجز است...! خدا را چه دیدی شاید از درک و فهم "جمهوری اسلامی" هم عاجز باشد. این همان عمق نگاهی است که گاه با صورتک "مطالعات تمدنی" رخ می نمایاند و گاه "خواندن تاریخ فلسفه غرب" و گه گاه نیز "غربشناسی"... که جملگی آنها رگه هایی از ظهور "تفکر نوأخباریگری" را دارد؛ آفت نوظهور جماعت حزب الله... فتأمل.
     (یاعلی)


               ۱) پوزش از اطاله کلام... چون رخنه کرده است، نگاشتم. "ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش..."
               ۲
) ماهی رو هر وقت از آب بگیریم به قول بچه ها میمیره...
               ۳) در آخر بر خودم فرض و واجب میدونم نام ببرم از عزیزانی که بنده را از خواب خرگوشی، بهتر بگویم "جهل مرکب" نجات دادند: استاد رحیم پور ازغدی(مطالعه سخنرانی ایشان در جشنواره فیلم عمار را به شدت توصیه می کنم)، دکتر علی غلامی و بالأخره مادرم که تمام عمر را مدیون او هستم چون شما نسبت به مادرتان...

به بهانه انجمن علمی دانشجویان معارف اسلامی و حقوق...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر رفقا. به لطف حضرت منان و مساعدت دوستان عزیزتر از جان، به امید خدا سلسله نشست هایی با محوریت "نظام سازی اسلامی و فقه حکومتی" از دوشنبه مورخ ۲۴/۷/۹۱ آغاز به کار خواهد کرد. اولین نشست را انشاءالله در خدمت استاد حسن رحیم پور ازغدی هستیم. باشد که مرضی رضای احدیت واقع گردد.

دوستان خود را در انجمن علمی دانشجویان معارف اسلامی و حقوق دریابید.

     (یاعلی)

نیمچه تدبری اندر باب امر خطیر ازدواج...

بسم الله الرحمن الرحیم
و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة
إن فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون [سوره مبارکه روم/آیه ۲۲]

   دقیقا نمی دونم چرا میخوام در این رابطه بنویسم..!!

     ۱) معمول بر این است که پیش از بحث و بیان تفصیلی از هر مقوله ای، ابتدا اندر ضرورت آن سخن رانده می شود؛ اما چه کنیم که موضوع پیش روی ما «ازدواج» است. دوستی می فرمود: "اگر کسی به ازدواج و تأهل فکر نکند که اصلا از دایره انسانیت خارج است." و انصافا جمله ای حکیمانه گفت، هر چند خودش متوجه نبود! اما باز چه کنیم که ما انسانیم، و آدمی کاری نمی کند(کنش) مگر اینکه انگیزشی در کار باشد. کدام انگیزش؟ انگیزش برای ما که خود را شیعه می انگاریم! چه میتواند باشد؟ نه، چه باید باشد؟ چه انگیزه ای برای من و شما بالاتر و برتر از این که معصوم علیه السلام فرمود: -خلاصه به بیان خودمونی- نصف دین و ایمونتون بسته است به همین ازدواج.
سؤال: چرا برای ما این روایات ایجاد انگیزه می کند؟
جواب: صبح نماز می خوانیم، ظهر نماز می خوانیم، شب نماز می خوانیم، احتمالا یک ماه رمضان روزه می گیریم، حج می رویم، زکات می دهیم و... برای چه؟ برای اینکه عبد هستیم و نشان عبودیت داریم از یکسو، و از سویی دیگر باید در عبودیت بمانیم و در همان مسیر گام برداریم؛ این عبودیت حاصل نمی شود(ذو مراتب است؛ توجه دارید که؟) مگر به دینداری و دینمداری(شریعت محوری).
مخلص کلام اینکه ما از سحر تا آخر شب می دویم تا رضایت حضرت حق را جلب کنیم؛ اگر کاری می کنیم برای خدا می کنیم، درس می خوانیم برای خدا می خوانیم... تا ایمانمان را فزونی بخشیم. (مؤمن عاقل نیمی از ایمان را ول نمی کند، به هیچ قیمت...)

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد          دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

     ۲) بسیار خب.. ضرورت برای مان روشن شد؛ ملاک و معیار چه می شود؟ در انتخاب همسر چه شاخصه هایی باید لحاظ شود؟
بسیار شنیدیم و همه می دانیم که انسان از دو جهت قابل بررسی است و ۲ بعد دارد. یکی جسم است و یکی روح. پ
س شاخصه و ملاک ما باید هم در برگیرنده جوانب حیات مادی باشد و هم دربرگیرنده جوانب حیات معنوی. اما کدام یک بر دیگری ارجحیت و اولویت دارد؟
در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره، بیان بسیار لطیفی در ۲۲۱مین آیه از این سوره داریم: "و لاتنكحوا المشركات حتى يؤمن و لأمة مؤمنة خير من مشركة و لو أعجبتكم و لاتنكحوا المشركين حتى يؤمنوا و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو أعجبكم"
آنچه از تدبر در آیه مذکور حاصل می آید حاکی از این است که از منظر حضرت باری تعالی ملاک های مربوط به بعد روحی افراد که برابر با همان درجه ایمانشان است، برتری دارد بر آنچه ناظر به جسم و جسمانیت فرد است؛ چرا که شخص باایمان(چه زن و چه مرد) [هر طورش، یعنی در هر صورتی که باشد] مرجح است بر مشرک(چه زن و چه مرد)، اگر چه آن مشرک شما را به شگفتی بیندازد. این قسمت از آیه انصافا نیازی به تفسیر و ترجمه ندارد، چرا که همه می دانیم که چه چیزایی انسان را شگفت زده می کند: (مال و ثروت و زیبایی و...) که خودمان بهتر از هر کس دیگر به آن واقف هستیم.
و نکات بسیار است...

          (یاعلی)

مکاتب بشری به شکل ساده...

          سلام بر شما. سال نوتون پر از سرور... بگو الهی آمین!

سوسیالیسم: دو گاو دارید، یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید.

کمونیسم: دو گاو دارید، دولت هر دو آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرشان شریک سازد.

فاشیسم: دو گاو دارید، شیر را به دولت می دهید. دولت آنرا به شما می فروشد.

کاپیتالیسم: دو گاو دارید، هر دو آنها را می دوشید، شیر ها را بر زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.

نازیسم: دو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد.

آنارشیسم: دو گاو دارید، گاو ها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.

سادیسم: دو گاو دارید، به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.

آپرتاید: دو گاو دارید، شیر گاو سیاه را به سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.

دولت مرفه: دو گاو دارید، آنها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید تا بنوشند.

بوروکراسی: دو گاو دارید، برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

سازمان ملل: دو گاو دارید، فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می کند. آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رای ممتنع می دهد.

ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آنها را می دوشد.

رئالیسم:دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید.

رمانتیسم: دو گاو داریم، عاشق هم می شوند.

فمینیسم: دو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید، از هر کدام شیر بدوشید فرق نمی کند.

لیبرالیسم:دو گاو دارید، آنها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.

دموکراسی: دو گاو دارید، از همسایه ها رای می گیرید که آنها را بدوشید یا نه.

سکولاریسم: دو گاو دارید، پس نیازی به خدا نیست.

کارگزاران: دو گاو داریم، وام میگیریم. یک دستگاه شیر دوشی می خریم.

جناح راست: دو گاو داریم، حیف، کلی گاو داشتیم.

جناح چپ: دو گاو داریم، اوه! چندتا گاو کم داریم.

مشارکت: دو گاو داریم، برای همه ایرانیان.

هیئت مؤتلفه: دو گاو داریم، با یک معامله چهارتاش می کنیم.

نهضت آزادی: دو گاو داریم، هر دوشون از ما مسلمان ترند.

دفتر تحکیم: دو گاو داریم، در نتیجه ما تجمع می کنیم.

شعارگرایان: دو گاو داریم، می گوییم ده تا فیل داریم.

تساهل و تسامح: دو گاو داریم، با خودمان می شود سه نفر.

قرائت های مختلف(هرمنوتیک): دو گاو داریم، یکی شان تخم می گذارد زیرا قرائتش از شیر دادن متفاوت است.

مدعیان روشن فکری: دو گاو داریم، هر دو را می فروشیم به جای آن ها یک گاو نو می خریم.

     (یاعلی)

از چاه بدر آمدن یوسف تا شمشیر زنی مولا...

بسم الله الرحمن الرحیم

 ...وَ يُقاتِلُ عَلَى التَّأْويلِ، وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، قَـدْ وَتَـرَ فيهِ صَناديدَ الْعَرَبِ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ أَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ...

{و على است كه بر تأويل (و حقايق و مقاصد اصلى قرآن) جنگ مى كند و در راه رضاى خدا از ملامت و سرزنش بدگويان باك ندارد. و در راه خدا، خونهاى صناديد و گردنكشان عرب را به خاك ريخت و شجاعان و پهلوانانشان را به قتل رساند و سركشان را مطيع و منقاد كرد. در نتيجه دلهايشان پر از حقد و كينه، از واقعه جنگ بدر و حنين و خيبر و غيره گرديد و بازماندگانشان كينه على را در دل گرفتند. و در اثر آن كينه پنهانى، بر دشمنى او قيام كردند و به مبارزه و جنگ با او هجوم آوردند. تا آنكه ناگزير او هم با عهد شكنان امّت (طلحه و زبير) و با ظالمان و ستمكاران (معاويه و ياران او) و با خوارج مرتد از دين در نهروان به قتال برخاست.}

ادامه نوشته

خب حالا که چی...؟!

/+/یه سؤال ساده ولی یه کم درخور تأمل:

یه مسیری رو در نظر بگیریم؛ یه طرف رفت ، یه طرف برگشت. این دو تا مسیر رفت و برگشت رو بر اساس ورودی و خروجی تقسیم کنیم یا جدایی آقایون و خانم ها یا ...؟!؟!؟

بی صبرانه منتظر نظرات هستم... مقایسه اش باید جالب باشه؛ فقط خواهشا تحت تأثیر نظر بقیه نباشه. مخلص...

یاعلی

انقلاب اسلامی ترکانده...

بسم الله الرحمن الرحیم

بیا... بیا نزدیکتر؛ گوش کن! نمی شنوی؟! صدای ترق ترق را می گویم! انگار چیزی می خواهد شکسته شود یا فرو بریزد... چطور نمی شنوی؟

*****     *****     *****     *****     *****

نمی خواهد حتما چشمت به دهان خمینی ها و خامنه ای ها (رحمه الله و حفظه) باشد تا بشنوی و بفهمی. همین سید مرتضای خودمان که مطیع امر رهبر بود هم زمانی که گوش شنوای نه فقط نسل خود بلکه نسل های پس از خود نیز شد و در کسوت یک پیشگو قرار گرفت، خبر از فرو ریختن پایه های استکبار داد و نوید ریزش بنیان های کفر را... آری براستی که غرب از درون خواهد پوسید...                            و چقدر غریب اند و غریبه امثال آوینی در ذهن و فکر و بیش در دل ما...

از اینجا به بعد روی سخن من با کسانی است که در اندیشه نیز مقهور غرب اند و با شنیدن و یا خواندن آثاری از اندیشمندان غربی عینک تجدد به چشم زده اند و آروغ روشنفکری در کرده اند!
ادامه نوشته

به بهانه تابستون...

خاک پا که نه ولی خاک کفش زائرای عتبات عالیات توتیای چشم همه ما...

قدومشون پر برکت...

خوش آمدین به گورستان عادت ها...

دل همه واسه همه تنگ شده؛ به فکر هم باشیم و از حال هم مطلع... اگر چه با یه تک زنگ!!! تو که وسعت میرسه زنگ بزن. در دیزی بازه حیای گربه...

به درد بخوریم. به درد خود، به درد اسلام، به درد مسلمونا. آقاجون!!!

     (یاعلی)

جعفرخان از فرنگ برگشته...

     سلام بر شما!

... یه بابایی از خارج اومد. بهش گفتم: چه خبر؟

شروع کرد به تعریف کردن از اونور آب و فرهنگ غرب و حسابی اونا رو زد تو سر ما...

بهش گفتم: فلانی! ولی انصافا فرهنگ اسلامی یه چیز دیگه ست... نه!؟

گفت: بر منکرش لعنت، البته که فرنگ اسلامی یه چیز دیگه ست...!!!

     (یاعلی)

فاطمیه عاشوراتر از محرم...

چکامه های فاطمی...:

هر چند پر شکسته شدی و نمی پری

امــا هــنـــوز ، مـثل هـمـیـشـه کبوتری


شکر خدا که پا شدی و راه مـی روی

انــگــار خـانــومم کمی امــروز بهتری


حتی برای دلخوشی ما... چه‌خوب شد

مشغـول کــار خــانــه شـدی روز آخری!


شــانه زدی به موی پــریشــان دخترم

می خواستی نشان بدهی باز مادری


«با این دو دست نا متعادل» چه می‌کنی

داری دعا به خانه‌ی همـسایه می بری!؟


هر چند خنده می‌کنی از دیدنم، ولی

بــا طــرز راه رفــتــن خـــود گـریه آوری


بانــو! تـــو را قســم به دلم احتیــاط کـن

وقتی که دست جانب دستاس می‌بری


کـم کـم بســاط زندگیـم جمع می‌شود

آخـر نــگاه مـی‌کـنـی‌ام جـور دیگری ...


علی اکبر لطیفیان

یاأیهاالعزیز! این جمعه هم گذشت و هنوز...

این روزها٬ آشوب تر از پسکوچه های مصر، دل زلیخاست.

کجایی عزیز... !؟

علیکم بدین هذا الطفل...

     پدر داشت روزنامه می خوند. پسرک که حوصلش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر! بیا بازی کنیم، پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا روش بود رو تیکه تیکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس کامل شده رو به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده، ازش پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدما درست بشن دنیا هم درست میشه... !"

     (یاعلی)

جنگ ساندیس و کوکاکولاست... (استاد علیرضا قزوه)

تو پشیمان می شوی

و گریه خواهی کرد

روزی که دیر شده ست

به میر... افهم هم نخواهم گفت

که دیر شده ست برایش...

افهم! یا شیخ افهم...

 

ادامه نوشته