مقام معظم رهبری: سیره اخلاقی علما بهترین درس اخلاق عملی برای مردم است.

آقا از حرم که می خواست برگردد

مشت هایش را می بست

و دیگر باز نمی کرد

تا برسد خانه و روی سر بچه ها دست بکشد.

 آیت الله بهجت را می گویم

 

 مطلب جالبیه و خوندنش بیش از پنج دقیقه طول نمیکشه.

 

ادامه نوشته

بسیج

بسيج در واقع يك ارتش بى‌رنگِ بى‌ادعاى همه‌گير در سطح كشور است؛ و اين ارتش براى مبارزه‌ى در

 همه‌ى عرصه‌هاست؛ نه فقط در عرصه‌ى نظامى. عرصه‌ى نظامى يك گوشه‌ى محدودِ گاه‌گاهى است.

هميشه كه جنگ پيش نمى‌آيد.

عرصه‌ى حضور بسيج خيلى وسيعتر از عرصه‌ى نظامى است. اينى كه من بارها گفتم و تكرار ميكنم كه

نبايد بسيج را يك نهاد نظامى به حساب آورد، تعارف نيست؛ بلكه حقيقت قضيه اين است. بسيج

عرصه‌ى جهاد است، نه قتال. قتال يك گوشه‌اى از جهاد است. جهاد يعنى حضور در ميدان با مجاهدت، با

تلاش، با هدف و با ايمان؛ اين ميشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالكم و أنفسكم فى سبيل اللَّه»؛ جهاد با

نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس كجاست؟ فقط به اين است كه توى ميدان جنگ برويم و جانمان را كف

 دست بگيريم؛ نه، يكى از انواع جهاد با نفس هم اين است كه شما شب تا صبح را روى يك پروژه‌ى

تحقيقاتى صرف كنيد و گذر ساعات را نفهميد. جهاد با نفس اين است كه از تفريحتان بزنيد، از آسايش

 جسمانيتان بزنيد، از فلان كار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنيد و تو اين محيط علمى و

تحقيقى و پژوهشى صرف وقت كنيد تا يك حقيقت زنده‌ى علمى را به دست بياوريد و مثل دسته‌ى گل به

 جامعه‌تان تقديم كنيد؛ جهاد با نفس اين است. يك قسمت كوچكى هم جهاد با مال است.
 

                                                                                                                         khamenei. ir

پهپاد!!!

صد دانه پهپاد ، دسته به دسته

با نظم و ترتیب، همش نشسته

هر پهپادی هست، به روز و زیبا

عـِلم زیادی، در سینه‌ آن

دوربین‌هایش، پیچیده هستند

چون‌ آلیاژ‌ها، رادار گریزند

هم موشک‌انداز، هم دیدبان است

نو هست و خوش دست، پهپاد نام است

*************

پــهنای خلیجمان پر از صیاد است

قلاب به دست، روز وشب آماده است

از جــمله شــکارهای تفــریحی آن

این خرمگس معرکه‌اش «پـــهپاد» است!

فقه فردی یا فقه حکومتی؟؟؟

نكته‌ی دیگری كه در این زمینه وجود دارد، حاكمیت «فقه حكومتی» بر درس‌های ایشان(مقام معظم رهبری) بود. در واقع به دلیل همان انزوای تاریخی‌ای كه بر فقهای شیعه تحمیل شده بود، در بیشتر موارد یك روحیه‌ی‌ فردگرایی بر فقه ما حاكم بود. فقه ما فقه فردگرا بود، ولی ایشان به دلیل روحیاتی كه داشتند، با یك نگاه حكومتی و به صورت سیستماتیك فقه را می‌دیدند و از این جهت می‌توانستند بین فروع مختلف فقهی ارتباط‌های جالب و بدیعی را برقرار كنند. این خصیصه یك آموزش و نظریه‌ی خوبی برای مطالعه‌ی فقهی است كه چگونه می‌شود تفسیر فقه با فقه كرد و با برقراری ارتباط میان فروع مختلف فقهی به نظریات جدید فقه حكومتی دست یافت.

ازهمه دوستان تقاضا دارم که این لینک رو مطالعه کنند...

                                                                                                             khamenei.ir

ارزش، در اطاعت از خدا و دلسوزى براى كشور است‏.

 
 اگر كسى به يك دختر چادرى يا باحجاب، با نظر تحقير نگاه مى‏كند، تحقيرش كنيد؛ ملاحظه نكنيد. اگر كسى به جوان حزب‏اللهى كه ريش دارد، با نظر تحقير نگاه مى‏كند و دورش مى‏كند (حالا اگر اين گزارشهايى كه گاهى از گوشه و كنار به ما رسيده، راست باشد. اگر راست نيست، كه هيچ) اين را تحقيرش كنيد.ارزش، در اطاعت از خدا و دلسوزى براى كشور است‏.

KHAMENEI.IR

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

والاترين فضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حضرت امام(ره)

 
راجع به حضرت صديقه عليهاالسلام، خودم را از هر ذكرى قاصر مى‏دانم. فقط به اين روايت شريف که با سند معتبر نقل شده است، اكتفا مى‏كنم. حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد: فاطمه عليهاالسلام بعد از پدرش، 75 روز در اين دنيا نبودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت. جبرئيل امين مى‏آمد و به ايشان تعزيت عرض مى‏كرد و مسايلى از آينده نقل مى‏فرمود. ظاهر روايت، اين است كه در اين 75 روز مراوده‏اى بوده است؛ يعنى رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است. 
 
گمان ندارم كه غير از طبقه‏ى اول از انبياى عظام درباره‏ى كسى اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل امين چنين رفت و آمدى داشته باشد. جبرائيل، مسايل واقع در آتيه و آنچه را كه به ذريه ى فاطمه عليهاالسلام مى رسيده است، ذكر مى كرده و حضرت امير هم آنها را مى نوشته است. حضرت امير، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است- و البته آن وحى به معناى آوردن احكام، با رفتن رسول خدا، تمام شد- كاتب وحى حضرت صديقه در اين 75 روز نيز بوده است. 

ادامه نوشته

بسی گفتیم و گفتند از شهیدان                شهیدان را شهیدان میشناسند

عاشقی انتهای پرستش و شهادت انتهای عاشقی است.