در حاشیه ی این روزهای امام سجادی(ع)...
بار خدايا، اى که گناهکاران به رحمتت فريادرسى مى کنند، و اى که بيچارگان به يادآورى احسانت پناه مى برند، اى که خطاکاران از بيم تو به شدت گريه مى کنند، اى همدم هر وحشت زده دور از وطن، اى گشايش هر اندوهگين دل شکسته، اى فريادرس هر درمانده تنها، اى مددکار هر محتاج رانده شده، تويى که رحمت و دانشت همه چيز را فرا گرفته، تويى که هر آفريده را از نعمتهايت بهرهاى مقرر فرمودهاى، تويى که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تويى که مهرت پيشاپيش غضبت در حرکت است، و تويى که عطايت از منعت بيشتر است، و تويى که پهنه رحمت و مهرت همه آفريدگان را فراگرفته، و تويى که چون نعمت به کسى مرحمت کنى چشم پاداش از او ندارى، و تويى که در کيفر عاصيان از اندازه نمى گذرى...
و من، اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى پس لبّيک و سَعْدَيک گفت و فرمانت را بجاى آورد، اينک منم اى پروردگار من که در پيشگاهت به خاکسارى درافتادهام، منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهى برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانى کردهام در صورتى که تو شايسته اين نبودى که من چنين کنم...
اى خداى من، آيا اگر کسى تو را بخواند بر او رحمت مى آورى تا در دعا بکوشم؟ يا کسى را که به درگاهت بنالد مى آمرزى تا در گريه شتاب نمايم؟ يا از کسى که از سرِ فروتنى صورت به خاک درگاهت بسايد درمى گذرى؟ يا کسى را که به پيشگاهت از سرِ اعتماد از فقر و ندارى خود شکوه کند بى نياز مى گردانى؟
اى خداى من، آن را که جز تو عطا کنندهاى نمى يابد نااميد مکن، و کسى را که از تو به غير تو بى نياز نمى شود بى يارى مگذار. خداى من، پس بر محمد و آلش درود فرست، و اکنون که به تو روى آوردهام از من روى مگردان، و در حالى که دل به تو دادهام محرومم منما، و اکنون که در درگاهت به پاى ايستادهام دست رد به سينهام مزن. تويى که ذات خود را به رحمت و مهر توصيف کردهاى، پس بر محمد و آلش درود فرست، و بر من رحمت آور، و تويى آن که خود را خطابخش ناميدهاى، پس مرا عفو کن، بى شک مى نگرى اى خداى من، از خوفت جريان اشکم را، و از ترست پريشانى دلم را، و از هيبتت لرزش اعضايم را، اين همه از شرمسارى من به خاطر سوء رفتار من است، و به همين خاطر از شدّت زارى به درگاهت صدايم فرو خفته، و زبانم از راز و نياز با تو بازمانده...
اى خداى من، سپاس تو را، چه بسا عيبها که بر من پوشاندى و مرا به ميدان افتضاح و رسوايى نکشاندى، و بسا گناهان مرا که مستور داشتى و به آنم مشهور ننمودى، و بسا بديها و پليديهاى من که پرده آنها ندريدى، و حلقه ننگ آن زشتيها بر گردنم نيفکندى، و زشتيهاى گناهم را نزد همسايگانى که در پى عيوب منند، و حسودانى که خواهان زوال نعمتت ازمنند آشکار ننمودى، ولى اين الطاف تو مرا از گرايش به بديهايى که از من سراغ دارى باز نداشت!
پس اى خداى من، نادانتر از من به صلاح کار خود کيست؟ و غافلتر از من به نصيب و حظّ خويش کدام انسان است؟ و چه کسى از من از اصلاح نفس خويش دورتر است آنگاه که تمام نعمتهائى را که به من لطف مى کنى در امورى که مرا از آن نهى فرمودهاى صرف مى کنم؟ و چه کسى بيش از من در غرقاب باطل فرو رفته، و بر اقدام به گناه پيشتاز شده آنگاه که ميان دعوت تو و دعوت شيطان توقف مى کنم و با آنکه او را بخوبى مى شناسم و وضع او از ياد من نرفته دعوت او را پيروى مى کنم؟ در صورتى که مى دانم عاقبت دعوت تو به سوى بهشت، و سرانجام دعوت او به سوى آتش جهنم است، اى پاک خداى من، چه شگفت انگيز است که به زيان خود شهادت مى دهم! و امور نهان خود را شماره مى نمايم! و شگفت آورتر از آن بردبارى تو از من، و درنگت از مؤاخذه سريع من است، و علّتش اين نيست که من در آستان تو انسانى بزرگوارم، بلکه از روى مداراى تو با من و تفضّل تو بر من است، تا مگر از نافرمانى تو که خشم انگيز است باز ايستم، و خود را از گناهانى که آبرويم را مى برد بازدارم، و از آن روست که گذشتت را از من بيش از کيفرم دوست دارى، و گرنه اى خداى من، گناهانم فراوانتر، و آثارم زشتر، و کردارم شنيعتر، و گستاخيم در باطل شديدتر، و بيداريم براى طاعتت بسيار ضعيفتر، و هشيارى و مراقبتم در مقابل تهديدت ناچيزتر از آن است که بتوانم عيوبم را در پيشگاهت شماره کنم، يا قدرت ياد کردن گناهانم را داشته باشم، و خود را به اين صورت نکوهش مى کنم زيرا که به مهرت چشم طمع دارم که اصلاح کار گنهکاران وابسته به مِهر توست، و هم از باب اميد به رحمت توست که آزادى خطاکاران در گرو آن است.
خداى من، اين گردن من است که گناهان آن را در بند کرده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آن را به عفوت از عذاب بِرَهان، و اين پشت من است که بار خطاها آن را سنگين نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به بخششت آن را سبک فرما. اى خداى من، اگر به درگاهت آنقدر زارى کنم که پلک چشمانم برهم اوفتد، و چندان به گريه و ناله صدا بلند کنم که صدايم قطع گردد، و چندان به پيشگاهت برپاى ايستم که پايم ورم کند، و آنقدر برايت رکوع نمايم که استخوانهاى پشتم از هم بپاشد، و چندان سجده کنم که چشمهايم از کاسه درآيد، و در همه عمرم خاک زمين خورم، و تا زندهام آب آلوده به خاکستر بنوشم، و در اثناى اين احوال چندان ذکر تو گويم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روى شرمسارى چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با اين همه مستحق محو يکى از گناهانم نخواهم بود، و اگر به وقتى که سزاوار آمرزشت شوم مرا بيامرزى، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذرى، همانا اين آمرزش و بخشش به خاطر استحقاق من نيست، و من اين شايستگى را ندارم، زيرا جزاى من در نخستين گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنى بر من ستم نکردهاى. اى خداى من، اکنون که مرا به پرده پوشيت در پوشيده و رسوايم نکردهاى، و به بزرگواريت با من مدارا نمودهاى و به کيفرم عجله نکردهاى، و از سرِ فضلت بردبارى ورزيدهاى و نعمتت را از من زايل نساختهاى، و احسانت را بر من تيره ننمودهاى، پس بر طول زاريم، و سختى زمين گيريم، و بدى حالم رحمت آر. بار خدايا، بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از گناهان حفظ کن، و به طاعتم وادار، و حُسن بازگشت قلبى را روزيم فرما، و از لوث گناه به توفيق توبه پاکم کن، و به موهبت عصمت تأييدم نما، و امر حيات و زندگيم را با عافيت به صلاح آر، و شيرينى عفوت را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمتت قرار ده، و از خشم خود خطّ امانم ده، و هم اکنون نه در آينده به مژده آن خوشحالم کن، مژدهاى که آن را بشناسم، و با نشانهاى که آن را آشکار ببينم آگاهم فرما، که اين کار از توان تو بيرون نيست، و از قدرتت بر تو دشوار نباشد، و با توجه به حلمت بر تو سخت نيست، و در قبال بخششهاى فراوانت که آيات تو گواه آنهاست بر تو سنگين نيايد، که همانا تو هر چه خواهى کنى، و به هر چه ارادهات تعلق گيرد فرمان دهى، که تو بر هر کار و همه چيز توانايى.
متن عربی دعا...
کان من دعآئه عليه السلام إذا استقال من ذنوبه أو تضرع في طلب العفو عن عيوبه
اللهم يا من برحمته يستغيث المذنبون ويا من إلى ذکر إحسانه يفزع المضطرون ويا من لخيفته ينتحب الخاطئون يآ أنس کل مستوحش غريب ويا فرج کل مکروب کئيب ويا غوث کل مخذول فريد ويا عضد کل محتاج طريد أنت الذي وسعت کل شيء رحمةً وعلماً وأنت الذي جعلت لکل مخلوق في نعمک سهماً وأنت الذي عفوه أعلى من عقابه وأنت الذي تسعى رحمته أمام غضبه وأنت الذي عطآؤه أکثر من منعه وأنت الذي اتسع الخلائق کلهم في وسعه وأنت الذي لا يرغب في جزآء من أعطاه وأنت الذي لا يفرط في عقاب من عصاه وأنا يآ إلهي عبدک الذي أمرته بالدعآء فقال: لبيک وسعديک هآ أنا ذا يا رب مطروح بين يديک أنا الذي أوقرت الخطايا ظهره وأنا الذي أفنت الذنوب عمره وأنا الذي بجهله عصاک ولم تکن أهلاً منه لذاک هل أنت يآ إلهي راحم من دعاک فأبلغ في الدعآء؟ أم أنت غافر لمن بکاک فأسرع في البکآء؟ أم أنت متجاوز عمن عفر لک وجهه تذللاً؟ أم أنت مغن من شکآ إليک فقره توکلاً إلهي لا تخيب من لا يجد معطياً غيرک ولا تخذل من لا يستغني عنک بأحد دونک إلهي فصل على محمد وآله ولا تعرض عني وقد أقبلت عليک ولا تحرمني وقد رغبت إليک ولا تجبهني بالرد وقد انتصبت بين يديک أنت الذي وصفت نفسک بالرحمة فصل على محمد وآله وارحمني وأنت الذي سميت نفسک بالعفو فاعف عني قد ترى يآ إلهي فيض دمعي من خيفتک ووجيب قلبي من خشيتک وانتفاض جوارحي من هيبتک کل ذلک حيآءً مني بسوء عملي ولذلک خمد صوتي عن الجأر إليک وکل لساني عن مناجاتک يآ إلهي فلک الحمد فکم من عآئبة سترتها علي فلم تفضحني وکم من ذنب غطيته علي فلم تشهرني وکم من شآئبة ألممت بها فلم تهتک عني سترها ولم تقلدني مکروه شنارها ولم تبد سوآتها لمن يلتمس معايبي من جيرتي وحسدة نعمتک عندي ثم لم ينهني ذلک عن أن جريت إلى سوء ما عهدت مني فمن أجهل مني يآ إلهي برشده؟ ومن أغفل مني عن حظه؟ ومن أبعد مني من استصلاح نفسه؟ حين أنفق مآ أجريت علي من رزقک فيما نهيتني عنه من معصيتک ومن أبعد غوراً في الباطل وأشد إقداماً على السوء مني؟
حين أقف بين دعوتک ودعوة الشيطان فأتبع دعوته على غير عمًى مني في معرفة به ولا نسيان من حفظي له وأنا حينئذ موقن بأن منتهى دعوتک إلى الجنة ومنتهى دعوته إلى النار سبحانک مآ أعجب مآ أشهد به على نفسي وأعدده من مکتوم أمري؟ وأعجب من ذلک أناتک عني وإبطآؤک عن معاجلتي وليس ذلک من کرمي عليک بل تأنياً منک لي وتفضلاً منک علي لأن أرتدع عن معصيتک المسخطة وأقلع عن سيئاتي المخلقة ولأن عفوک عني أحب إليک من عقوبتي بل أنا يآ إلهي أکثر ذنوباً وأقبح آثاراً وأشنع أفعالاً وأشد في الباطل تهوراً وأضعف عند طاعتک تيقظاً وأقل لوعيدک انتباهاً وارتقاباً من أن أحصي لک عيوبي أو أقدر على ذکر ذنوبي وإنمآ أوبخ بهذا نفسي طمعاً في رأفتک التي بها صلاح أمر المذنبين ورجآءً لرحمتک التي بها فکاک رقاب الخاطئين اللهم وهذه رقبتي قد أرقتها الذنوب فصل على محمد وآله وأعتقها بعفوک وهذا ظهري قد أثقلته الخطايا فصل على محمد وآله وخفف عنه بمنک يآ إلهي لو بکيت إليک حتى تسقط أشفار عيني وانتحبت حتى ينقطع صوتي وقمت لک حتى تتنشر قدماي ورکعت لک حتى ينخلع صلبي وسجدت لک حتى تتفقأ حدقتاي وأکلت تراب الارض طول عمري وشربت مآء الرماد آخر دهري وذکرتک في خلال ذلک حتى يکل لساني ثم لم أرفع طرفي إلى آفاق السمآء استحيآءً منک ما استوجبت بذلک محو سيئة واحدة من سيئاتي وإن کنت تغفر لي حين أستوجب مغفرتک وتعفو عني حين أستحق عفوک فإن ذلک غير واجب لي باستحقاق ولا أنا أهل له باستيجاب إذ کان جزآئي منک في أول ما عصيتک النار فإن تعذبني فأنت غير ظالم لي إلهي فإذ قد تغمدتني بسترک فلم تفضحني وتأنيتني بکرمک فلم تعاجلني وحلمت عني بتفضلک فلم تغير نعمتک علي ولم تکدر معروفک عندي فارحم طول تضرعي وشدة مسکنتي وسوء موقفي اللهم صل على محمد وآله وقني من المعاصي واستعملني بالطاعة وارزقني حسن الانابة وطهرني بالتوبة وأيدني بالعصمة واستصلحني بالعافية وأذقني حلاوة المغفرة واجعلني طليق عفوک وعتيق رحمتک واکتب لي أماناً من سخطک وبشرني بذلک في العاجل دون الآجل بشرى أعرفها وعرفني فيه علامةً أتبينها إن ذلک لا يضيق عليک في وسعک ولا يتکأدک في قدرتک ولا يتصعدک في أناتک ولا يؤودک في جزيل هباتک التي دلت عليها آياتک إنک تفعل ما تشآء وتحکم ما تريد إنک على کل شيء قدير
دانشگاه امام صادق عليه السلام به عنوان