۱.از اونجایی که اخیرا رسم شده در پاسخ به نامه های "محرمانه"،عمومی جواب میدن(!) ـ اشاره به شخص خاصی هم نیست ـ ، و مطلب هم چندان صبغه خصوصی بودن و "آقا!آبروی دانشگاه" و از این دست مصلحت های من درآوردی پشتش نیست،ترجیح دادم چند کلمه رو همین جا بدون رمز بنویسم.

*اگر دوستان بعدا صلاح دیدند،خصوصیش کنند!

*لحن نوشتار صمیمانه و خودمونی خواهد بود!

*چندان هم "حوصله شرح قصه نیست".

۲.مثل همیشه چندتا مقدمه بگم ،بعد اصل مطلب و بعد هم یه نتیجه گیری و النهایه دعا.

الف)نقایص نظام تعلیم و تربیتی ۱۲ ساله پیش از دانشگاه ما که بر اهل نظر پوشیده نیست:یادگیری اندیشه ها بجای اندیشیدن،حفظ بی فایده انبوهی از اطلاعات زائد لا ینفع،و همه مطالعات رسمی در راستای پشت سر نهادن "سد کنکور"(تعبیر حسینی بای!)، و آگاه نبودن به نیاز های تعلیمی و تربتی نسل جوان چهارم و پنجم انقلاب اسلامی مان و ...

منکر تلاش های صورت گرفته نیستیم، اما"عالمی از نو بباید ساخت".سند تحول آموزش و پرورش هم تا بخواد اجرایی بشه، و نظام جذب و گزینش معلمین هم اصلاح بشه فکر کنم نوه نتیجه من اون موقع ۱۲۰ سالشه!

ب)ورود به فضای دانشگاه ،ورود به دریایی از اندیشه ها و مکاتب و ایسم ها و موج های فکریه.دانشگاه خودمون رو نبینید که در حاشیه امن جغرافیایی ـ فکری تهران آرام گرفته.یه یک هفته ای سرک بکشید توی دانشگاه های تهران و با دانشجوهاش یه گپ و گفتی بزنید اوضاع دستتون میاد!

انواع مشکلات فکری ،فرهنگی ،عقیدتی:از وجود یا عدم وجود خدا گرفته تا اسلام مال ۱۴۰۰سال پیشه.اثبات یا انکار ولایت فقیه و اینا که جای خودش(مرحله بعدیه این حرفها!)

ج)برای تحلیل مفاهیم و مبانی و مبادی و مشکلات انسانی نیازمند الگو و معیاریم. و پیش از آن نیازمند آگاهی و علم و بصیرت(بخوانید زمانه و زمینه شناسی).در این فضا ما که خودمون رو متعهد به این نظام و انقلاب و اسلام و مکتب و خدا و پیغمبر می دونیم ، یه وظیفه خاصی داریم(اینجوری میگن.نمی دونم!).اون هم در ساحت اندیشه ای ، و گرنه در ساحات چوب و چماقی ( که این هم لازمه بجای خودش)الی ماشاالله نیروی پاکار داریم.

د)ضرورت شکل گیری دوره هایی مثل "والعصر " در این زمینه مطرح میشه.ما چرا باید برای یک دستمال یک قیصریه رو آتیش بزنیم؟چرا بخاطر حالا حرف یه استادی که شاید اندک زاویه ای با انقلاب و مسائل سیاسی ما داره بزنیم زیر همه چیز و داد بزنیم که "این دوره و بچه هاش و متن های درسیش مخالف آقا و اسلام و خدان"!؟چرا نمی گیم شاید نقص در فهم ماست نه در اونچه که عرضه میشه( ر.ک: مباحث هرمنوتیک : یعنی که آره، ما هم بلدیم!)؟! ـ به تعبیری دیگر : مشکل از آینه توست ،خطا از ما نیست! - و یا به بیانی دیگر : ایراد از ناحیه قابله نه نقص فاعل!...بازم تعبیر بیارم؟

موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت / کمترین فایده ی عشق پشیمانی ماست!

کمترین فایده این دوره حتی واسه مخالفینش اینه که اونها رو دارای یک غنای نسبی فکری کرده و به جایی رسونده که تونستن علیه خودش قد علم کنن.کمترین فایده ش اینه که فهمیدن این جور دوره ها و این سنخ مطالعات غلطه!( به زعم ایشان البته). و این خودش یک اسیب شناسی جامعه دینی یه،از نظر فکری و عقیدتی.

حرف قشنگی می زد اون بابا که : حتی مخالفین آزادی هم برای زدن حرفشون محتاج آزادی اند!(وحدت ملاک بگیرید واسه عرض بالا).

ه) مباحثی مثل مطالعه تاریخ تمدن ، سنت و تجدد ( که به عقیده حقیر یه نوع الگوی فکری ـ تحلیلیه)،شناخت غرب ، مطالعه فلسفه غرب( ولو به نحو اجمالی و فقط در حد تاریخ فلسفه ش)،و...که در والعصر مطرح میشه نه در حکم حرف آخر ؛ که نقطه شروع یک سیر مطالعاتی چند ساله است.

نقد حضرات باید به کسانی وارد بشه که بلافاصله بعد دو هفته اردو احساس می کنن بر همه این حوزه ها تسلط پیدا کردن و گمان می کنن با فهم ناقصشون و خوندن چندتا جزوه خلاصه شده ۵۰ صفحه ای دیگه غرب و اوضاع فکریش مثل موم تو دستشونه!

نمی خوام بحث فکری رو سریع با یک شانتاژ (که مخصوص اهلشه)پیش ببرم و گرنه برای هر کدوم از موارد بالا یک بند از فرمایشات آقا می نوشتم( در رابطه با لزوم مطالعه موارد بالا) تا هم مدعام ثابت بشه و هم اهلش بدونن : ما نیز از این نمد کلاهی داریم!

اصل مطلب: بماند در پاسخ به نظراتی که بزرگواران خواهند داد!

نتیجه گیری : پس ما نتیجه می گریم که( با لحن انشا خوندن بچه های دبستانی):

۱.شاید نقص از فهم ما باشه در برخی موارد.

۲.بین "صحت و سقم متن های آموزشی "و "اینکه هر فرد بعد این دوره خودش رو علامه حساب می کنه " رابطه منطقی وجود نداره!

۳.فضای بحرانی خلا فکری بچه حزب اللهی ها در عرصه اندیشه ای و فلسفی رو از یاد نبریم.و زا یاد نبریم که آوینی مرحوم که دوستان زیر علمش سینه می زنن ، این چیزها رو خونده بود.(بدم میاد از استدلال به اشخاص جهت اثبات یک اندیشه! اما چاره ای نیست در جدل).

۴.می تونیم یک بحث خوب در کد ۸۸ داشته باشیم: یه جلسه رسمی و در عین حال دوستانه واسه همین بحث!( یه بار هم گعده علمی داشته باشیم به جایی بر نمی خوره).اینش خوبه که موافق و مخالفش در کد ما جمع اند!

التماس دعا

* هیچ کدام از ایراد های وارد شده بر افراد را بر برادر کرامتی تطبیق ندهید.هم من او را می شناسم و هم او من را ؛ اینو گفتم تا کسانی که "فی قلوبهم مرض " اند از آب گل آلود فعلی نخوان ماهی بگیرن!

* " سقراط را دوست دارم ، اما عدالت را از او بیشتر ! " ( افلاطون)

مخلص آقا روح اله هم هستیم.